گروه فرهنگ و هنر یکتا؛ عباس ثائر شاعر و نویسنده عراقی و فارغ التحصیل قانون از دانشگاه روسیه در مقطع فوق لیسانس است. وی هم اکنون دانشجوی دکترای قانون در عراق و عضو اتحادیه ادبا و نویسندگان این کشور و همچنین عضو اتحادیه دانشگاهیان است. تاکنون شعرهایش به زبانهای فرانسوی و روسی ترجمه شده و مقالات نقدی و تحلیلی بسیاری در رسانهها و روزنامههای جهان عرب به چاپ رسانده است.
مجموعه شعر او با نام "و خداوند ایدههای دیگری دارد" سال ۲۰۱۸ میلادی پس از برگزیده شدن در مسابقه ادبی اتحادیه نویسندگان توسط این اتحادیه به چاپ رسیده و به تازگی توسط اصغر علی کرمی ترجمه شده و به زودی توسط انتشارات "شب چله" روانه بازار خواهد شد.
مجید افشاری شاعر، مدرس و منتقد نام آشنا مطلبی درباره این مجموعه نوشته است که می خوانیم:
سه رویکرد بارز در شعر ایشان وجود دارد
۱_ نگاه اساطیری به هستی و انسان
۲_ روایت روزمرگی ها
۳_ کلیدواژه ی زن
که قرائت های تاریخی، اجتماعی، عاطفی پیامد این رویکردهاست. و چه برازنده و ارزنده است چنین قلمی داشتن آنهم در دوره ای که کلیشه های رسانه ای و بازار سرگرمی ،مجال شاعرانگی را به اندک حد امکان رسانده است .
پس می دانیم با زیست جهان شاعری چند بعدی و چند ساحتی روبه رو هستیم . اینکه در باره ی هر موضوعی ، منهای روایت شاعرانه و گزارش احوال، منظری دارد. ممکن است این پرسش را داشته باشید که نشانه ی منظر داشتن فردی شاعر چیست؟ به سادگی می توان از رگه های گزاره های موجود درنوشتار به منظرهای شاعر پی برد
چند نمونه از کتاب را شاهد مثال می آورم :
_ دردها مانند ما هستند، آنها نیز به دنیا می آیند
_ خنده ها پیشگویی های مسخره آمیزی هستند
_ در غفلت جهشی است که تنها آگاهان و هوشیاران درک می کنند
تعاریف فردی شده نشانه منظر شاعر است پس او بهره مند از سه عنصر خردورزی، خیال پردازی و زبانمندی درشعر است
نقشمایه ی کلید واژه ی زن
شاید بازنی برخورد کنی که خیابان برایش تنگ است
چه بسا همین تصادف کوچک
چیزهای بزرگی برایت بار بیاورد
و یا:
اگر هوا شاعر بود
با پیراهن زنی شاعر چه می گفت ؟
و بسیاری تعابیر دیگر در کتاب ،که ناب و درخشان هستند ..
اگر بخواهیم جریان خطی به خوانش کتاب بدهیم شاید بتوان گفت ؛
دو شعر از این مجموعه را به اتفاق می خوانیم:
میتوانستی ثروتمند باشی
از مغزت سرگیجهای را پاک کنی که شعری آزاد را به جا گذاشته است
میتوانستی با موج پیش بروی و غرق نشوی
نقد کنی تا بالا بیایی
و با دست روی کفل ابرها بکوبی
تا بدانی چگونه با ابرها عشق بازی میکنند
میتوانستی انتقاد کنی تا بالا بیایی
میتوانستی فرومایه باشی
اما نپذیری که پنهانی کارهایت را پیش ببری
--------------(۲)-----------
اسراف در قبرستان
قرض میگیرم از نخل خویش
صبری عظیم را که با آن از مسافت خود گذر کنم
عقربه ای ناکارآمد قرض میگیرم
فریب کارانه آن را با ساعتم عوض میکنم
قرض میگیرم آن را:
از ساعت شکسته مردی
که با بازو و ساقش دفن شده است
بازو با ساق شبیه نیست
و ساق شبیه جنازه و ساعد نیست
اینها هیچ چیز عجیبی ندارد
معجزات پزشکی قانونی است
فراتر از آنچه پیامبران ساختهاند
و چه کسی میداند
شاید علم نمیپسندد که در قبرستان اسراف شود
آیا قبرستان این اندوه را جای میگیرد
آیا میدانی چه اندوهی طاقت پذیر نیست
پدری که جنازه پسرش را نمیشناسد
و نادانسته برای دیگری فاتحه میخواند
-------------------------------------------------------------
انتهای پیام/